شبکه های اجتماعی رسانه های دهه اخیر و تحول یافته در بستر وب و در خدمت مخاطبان و کاربران هستند که شرایط بسیار پویا و کاملی را برای استفاده کاربران از این رسانه ها فراهم کرده اند.
شبکه های اجتماعی گرچه در ویژکی رسانه بودن با رسانه های سنتی مشترک هستند ولی کاربردها و کارکردهای آن با یکدیگر قابل مقایسه نیست .
محراب و منبر بیشتر در خدمت دین و تبلیغات مذهبی بود ولی شبکه های اجتماعی گرچه می تواند نقش مسجد مجازی را هم برعهده بگیرد ولی کارکردها ، اهداف و استفاده آن به یکی از مسائل مهم اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است.
در این فرایند توسعه رسانه ای که همواره مورد توجه کارشناسان ارتباطات و صاحب نظران ارتباطات است شبکه های اجتماعی از بعد دینی نیز اهمیت فراهم یافته است.
۲-۲ پیشینه نظری
یکی از امتیازات ویژه که این پدیده نوظهور را مستعد نقش آفرینی در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و مذهبی می کند، استقبال وسیع کاربران اینترنتی از شبکههای اجتماعی است. به طوری که آمارهای مربوط به استفاده کاربران اینترنتی از شبکههای اجتماعی همچنان رو به رشد است. براساس اعلام رسانه ها در هر روز حدود ۸۰۰ هزار نفر عضو جدید به فیس بوک میپیوندند، حدود ۳ میلیون عکس در فلیکر آپلود می شود، حدود ۳۰ هزار ساعت ویدئو در یوتیوب مشاهده می شود و آمارهای مربوط به سایر شبکههای اجتماعی نیز بدین ترتیب رو به افزایش است. با چنین آمار و ارقامی، بیاغراق نیست اگر آینده اینترنت را در سلطه شبکههای اجتماعی بدانیم.
یکی از دلایل این محبوبیت آن است که کاربران اینترنتی می توانند اغلب نیازهای آنلاین خود را اعم از پیام های اخلاقی، مذهبی و دینی و اخبار و اطلاعات روز سیاسی و اجتماعی در این وب سایت ها تامین کنند. در شبکههای اجتماعی، کاربران می توانند پروفایل های شخصی برای خودشان بسازند که شامل مشخصات، تصاویر، علاقهمندیها و سایر موارد اینچنینی است. اما شبکه ای شدن این وب سایت ها از جایی آغاز می شود که هر کاربر لیستی از دوستان تهیه می کند و این پروفایل های شخصی به یکدیگر متصل می شوند. هر کاربر می تواند دوستان و آشنایانی که در همان شبکه اجتماعی حضور دارند را به لیست دوستان خود بیافزاید. همچنین کاربران می توانند با جست وجو در پروفایل های کاربران و مشاهده مشخصات آنها با افراد جدیدی آشنا شوند و لیست دوستان خود را گسترده تر کنند. اینها ابتدایی ترین امکانات شبکههای اجتماعی است و این وب سایت ها در سالهای اخیر تلاش کردهاند، تا گزینههای بیشتری در اختیار کاربران خود قرار دهند. امکانی شبیه به وبلاگ ها و میکروبلاگها برای نوشتن مطالب کوتاه و یادداشت های روزانه و فضایی شبیه به سایت های عکس برای قرار دادن تصاویر شخصی، ایجاد فضایی شبیه به چت برای گفت وگوهای فوری میان کاربران، قابلیت ساختن اتاق های گفت وگو و صفحات هواداری شبیه به فروم های اینترنتی از جمله ساده ترین این امکانات است.
شبکههای اجتماعی متناسب با موضوع فعالیت، امکانات دیگری از قبیل خبرخوانهای اینترنتی، بازی های آنلاین، قابلیت آپلود کردن ویدئوها و فایلهای کامپیوتری و برقراری ارتباط با سایر رسانههای شخصی را نیز در گزینههای خود دارند. بدین ترتیب، می بینیم که اغلب امکاناتی را که کاربران اینترنتی پیش از این از طریق مراجعه به چندین وب سایت کسب می کردند، یکجا در شبکههای اجتماعی دریافت می کنند. پس بی دلیل نیست که کاربران بخش قابل توجهی از زمانی را که در اینترنت به سر میبرند در شبکههای اجتماعی حضور دارند.
شبکههای اجتماعی از سویی به عنوان نسل پیشرفته رسانههای اجتماعی امکانات تعاملی قابل توجهی برای کاربران اینترنتی فراهم میآورند. این امر افزایش مشارکت شهروندان در برخی فرآیندها سیاسی و اجتماعی را در برداشته است. ویژگی تعاملی بودن شبکههای اجتماعی باعث شده که همه روزه طیف گسترده ای از موضوع های متنوع به شکل آنلاین در این شبکه ها اتفاق می افتد. بخشی از این موضوع ها در مورد کارها و مسائلی است که کاربران دوست دارند در زندگی واقعی خود و در آینده نزدیک انجام میدهند. گاهی اوقات، این موضوع ها می تواند به فرصت های بزرگی مانند مشارکت در پروژه های سیاسی و اجتماعی منجر شود. مصداق بارز این مشارکت سیاسی اجتماعی را میتوان در جریان حرکتهای ضد دولتی در کشورهای عربی مشاهده کرد.
در حوزه ارتباطات بینالملل نیز شبکههای اجتماعی محل توجه هستند و برخی کشورهای شرقی مانند چین و روسیه که دغدغه حفظ فرهنگ ملی برای آنها اهمیت دارد، با تقویت شبکههای اجتماعی بومی تلاش کرده اند کاربران شان را از شبکههای اجتماعی بینالمللی که در مالکیت شرکتهای آمریکایی هستند، دور کنند. شبکههای اجتماعی همچنین بر شکل های سرمایه اجتماعی و اقتصادی و نحوه تبدیل آنها به یکدیگر مؤثر بوده اند و عرصه اقتصاد را نیز بی نصیب نگذاشته اند.
اخیراً با افزایش شبکه های اجتماعی در اینترنت، افراد زیادی برای وقت گذارنی و تفریح یا دوست یابی به این شبکه ها مراجعه می کنند، که عوارض آن در رفتارهای اجتماعی افراد بروز می کند. این افراد ابتدا با کنجکاوی از ماهیت شبکه وارد آن جمع می شوند و کم کم به آن علاقمند شده و اعتیاد پیدا می کنند. البته نوع استفاده از آن به فرد بستگی دارد.
قرآن می فرماید: روز قیامت برخی از دست دوست شکایت می کنند که کاش با فلانی رفیق نمی شدم! این فرد مرا گمراه کرد. « وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی…» شاید مصداق فراگیر این سخن در شبکه های اجتماعی کنونی است که افراد فارغ از هر سلیقه و مذهب و گرایش سیاسی و مذهبی در کنار هم قرار می گیرند و به تبادل اطلاعات می پردازند فارغ از اینکه چه اثرات اجتماعی، سیاسی و مذهبی و هویتی برای آنها به شکل آگاهانه و ناآگانه دارد.
سیدحسین شرف الدین از پژوهشگران اجتماعی در عرصه دین و رسانه در مقاله ای تحت عنوان دین و رسانه آوره است: ارتباط میان دین و رسانه یا دین و ارتباطات جمعی و نحوه تعامل عینی آنها از جمله موضوعات محوری، و پرگستره و چندلایهای است که در چند دهه اخیر اذهان دینپژوهان و رسانهپژوهان را به خود معطوف داشته است. تاریخچه مطالعات این حوزه بیانگر آن است که به رغم بهرهگیری عملی دینمداران از رسانههای نوظهور، در انتقال پیام دین و ارجاع مستقیم و غیرمستقیم ارباب رسانه به دین و معارف دینی در برنامههای گوناگون خویش تا دهه ۱۹۶۰ تقریبا نوعی جدایی میان دین و رسانه و بالطبع میان مطالعات و تحقیقات این دو حوزه در جریان بود. از این مرحله به بعد است که تحت تأثیر عواملی، تعامل میان این دو واقعیت، دو متن، دو نهاد یا دو عنصر فرهنگی و تکنولوژیکی رفته رفته دستمایه بررسیهای علمی و تأمّلات محققانه واقع شد و نقطه تلاقیها و سطوح تماس بالفعل یا بالقوّه این دو از منظرهای مختلف فلسفی، روانشناختی، جامعهشناختی، فرهنگی، حقوقی، اخلاقی، زبانشناختی و هنری مورد بحث و مداقّه قرار گرفت. البته هنوز هم به رغم توسعه روزافزون قلمرو ارجاعات متقابل و تعاملات اجتنابناپذیر، تعمیق این سطوح در غالب مطالعات مربوط به دین و رسانه، نوعی غفلت از پرداختن جدی به ابعاد، لایهها، اقتضائات، محدودیتها و آثار این درهم آمیختگی مشهود است.
این چرخه ارتباطی، ضلع سومی نیز دارد و آن «فرهنگ» است. فرهنگ به واقع بستر و عرصه وقوع انواع ارتباط، از جمله ارتباطات دین و رسانه است. علاوه اینکه در غالب مطالعات فرهنگی، دین بیشتر به مثابه یک مجموعه فرهنگی و گاه هسته و مؤلفه کانونی یک فرهنگ مورد توجه قرار گرفته است. از اینرو، دین، فرهنگ ورسانه در قالب ترکیبی جدید، پیچیده، چند لایه و درهم تنیده، حجم قابل توجهی از موضوعات و مسائل قابل مطالعه را در دستور کار پژوهشگران قرار داده است. این حوزه همچنین به دلیل کثرت ابعاد، شاخههای علمی گوناگونی را هرچند با نسبتهای متفاوت در قالب طیفی از مطالعات مشترک و میانرشتهای درگیر ساخته است. دو مفهوم ترکیبی نسبتا پر بسامد «دین رسانهای» و «رسانه دینی» با معانی متفاوتی که از کاربرد آنها اراده میشود، از رهگذر توجه به نحوه ارتباط و تلائم دین و رسانه یا فرهنگ دینی و رسانه پدید آمدهاند. در ادامه به توضیح اجمالی محورهای مرتبط با موضوع نوشتار خواهیم پرداخت.
۲-۲-۱ دین و مفاهیم دینی
تعاریف متعددی از منظرهای گوناگون درون دینی و برون دینی، برای دین ارائه شده و به ندرت میتوان تعریفی یافت که بر همه آنچه تحت نام «دین» در جوامع انسانی از آن سخن میرود، قابل انطباق باشد. با توجه به موضوع این پژوهش که بررسی ارتباط گرایش دینی و استفاده از شبکه های اجتماعی است در این پژوهش تلاش می شود به تبیین برخی مفاهیم دینی و واژگان مرتبط با آن پرداخته شودبنابراین تعریف برساخته ذیل، به دلیل سنخیت زیاد با موضوع موردمطالعه، مبنای مناسبی برای این گفتوگوخواهد بود؛دین مجموعهای از معارف نظری و عملی شامل عقاید و باورها، اخلاقیات، رهنمودهای معطوف به سلوک عبادی و عرفانی و احکام ناظر به رفتارهای فردی و اجتماعی است که در راستای نیل به اهداف متعالی تدوین و تنظیم شده است. بازرترین ویژگی و وجه تمایز اینمجموعهمعارفازسایرمعارف،«قدسی بودن» آنهاست.گلیفورد گیرتز (C. Geertz)، مردمشناس معاصر، با رویکردی فرهنگی بر آن است که دین همواره هم جهانبینی است و هم خلقیات (رفتارها، ارزشها، نگرشها و عواطف). دین ترکیبی است از ایدهها و باورهای مربوط به جهان و گرایش به احساس و رفتار بر طبق این ایدهها.۴
ایان باربور[۲۱] نیز با عطف توجه به آثار عینی و تحققی دین، از جمله آثار فرهنگی آن، مینویسد:
عقاید دینی در درجه اول با مسائل وجودی اهتدای انسان در چارچوب جستوجوی معنا، و خصلت یا سرشت اساسی انسان و جهان و شناخت خویشتن و سرنوشت و زمان و تاریخ سروکار دارد. زندگی عرف اهل دین بر محور «هجرتها»ی بزرگ دور میزند (تولد، ازدواج، مرگ) و خدمت به بشر و جامعه (شفقت و عدالت)، تذکر و بزرگداشت رویدادهای تاریخی عمده (آیینها و شعائر مقدس و اعیاد) و فراتر از همه عبادت و طاعت خداوند.۵
بیشتر کسانی که از نسبت میان دین و رسانه سخن گفتهاند، صراحتا یا تلویحا به تعاریفی استناد جستهاند که دین را از منظر جامعهشناختی و مردمشناختی به مثابه بخشی از یک نظام فرهنگی تلقّی کرده است. آراء گیرتز در اینباره بیش از سایرین مورد توجه و استناد قرار گرفته است. وی در مقالهای تحت عنوان «دین به مثابه یک نظام فرهنگی» بر آثار و کارکردهای فرهنگی دین تأکید کرده است. از نظر وی، فرهنگ «الگویی از معانی است که در راستای تاریخ انتقال مییابد و از طریق نمادها تجسم پیدا میکند و یا نظامی از مفاهیم است که به انسانها به ارث رسیده و به صورتهای نمادین بیان میشود.» دین نیز از نظر گیرتز، بخشی از یک فرهنگ است که با نمادهای مقدس و کارکردهای آنها سروکار دارد «تا روحیات آدمها، یعنی آهنگ، خصلت و کیفیت زندگی، سبک اخلاقی و زیباشناختی و حالت زندگی آنها، را با جهانبینیشان، یعنی همان تصویری که از واقعیت و عملکرد اشیا دارند و فراگیرترین اندیشههای آنها درباره نظم، ترکیب کند.»۶ این نقش را البته ادیانی همچون اسلام و مسیحیت که متضمن سه نظام ایمانی و اعتقادی، نظام دینی و نظام اخلاقی به صورت متداخل هستند، میتوانند ایفا کنند.
بیتردید دین به عنوان مجموعهای از معارف قدسی با فرهنگ به عنوان میراث مادی و غیر مادی بشر در فرایند زیست اجتماعی در گسترهای بیحد و حصر و در بستری به درازی تاریخ همواره با هم روابط دوسویه و متقابل داشته و دارند. شدت این ارتباط در برخی قلمروها به حدی است که اساسا تفکیک میان آنها غیرممکن و گاه محال به نظر میرسد. به همین دلیل، در میان انبوه تعاریف ارائه شده از فرهنگ، کمتر تعریفی میتوان یافت که از توجه به آمیزههای دینی و قدسی عناصر اعتقادی غفلت کرده باشد.
به بیان (هوور)[۲۲]:آنچه در تجدّد متأخر در غرب روی داده، تأکید بیشتر بر روی مذهبی است که زندگی و عمل میشود، این مذاهب زیسته و تمرین شده به طور زایندهای در درون قلمرو رسانهها ادغام شده و به سرعت رسانهای میشوند.
بدیهی است که دین عینیتیافته و فرهنگیشده، به عنوان یک واقعیت اجتماعی، کلیت جامعه و حتی غیرمؤمنان به خود را نیز متأثر میسازد. از اینرو، در حوزه تعامل دین و رسانه چنین به نظر میرسد که فرهنگ از یکسو، بستر و عرصه داد و ستد دین و رسانه و از سوی دیگر، خود در سطحی گسترده محصول و معلول این تعامل است. به بیان دیگر، دین با واسطه یا در ضمن فرهنگ به رسانه راه یافته و پس از پردازش رسانهای مجددا به صورت فرهنگی شده در گستره اجتماع انعکاس مییابد. چرخه سه ضلعی دین، رسانه و فرهنگ در یک ارتباط دیالکتیکی پیچیده به مرور زمان به درهم آمیختگی هرچه بیشتر دین و فرهنگ منجر میشود. «رسانه دینی» نیز از نگاه قایلان آن، رسانهای است که به انعکاس فرهنگ دینی تولید یافته در جامعه مؤمنان و در سطحی دیگر به فرهنگی شدن تدریجی دین با هدف انتقال و نفوذ آن به ساحتهای گوناگون روانی و اجتماعی جامعه و افزایش سطوح تماس تودهها با آن کمک میکند.
نکته پایانی اینکه، رسانهای شدن روزافزون پدیدهها و روابط اجتماعی ـ فرهنگی و کالایی شدن فرهنگ که خود محصول و معلول فعالیت گسترده و نفوذ و غلبه رسانههای جمعی و فناوریهای ارتباطی و اقتصاد فرهنگ است، ضرورت توجه به نقش و اهمیت رسانه و نسبت آن با فرهنگ و مصنوعات فرهنگی، به ویژه دین و فرهنگ دینی را مسجل ساخته است.
شواهد عینی نشان میدهد که در دهههای اخیر توجه به رسانهها در میان ادیان، به ویژه شاخههای گوناگون مسیحیت عمومیت و رشد قابل توجهی یافته است. واتیکان به عنوان مرکز مسیحیت کاتولیک، با اتخاذ موضعی کاملاً مثبت و مشوّقانه، رسانهها را هدایای الهی خطاب کرده و ضمن تأکید بر مسئولیت اجتماعی وسایل ارتباط جمعی، دستاندرکاران کلیسای کاتولیک را به استفاده صحیح از فناوریهای ارتباطی و رسانهها توصیه کرده است.متقابلاً اصحاب رسانه نیزبه دلایلی همچون حضور دین در هسته مرکزی فرهنگ و جامعه، جذابیتهای ذاتی پیامهای دینی، انگیزههای تبلیغی، رهایی از سلطه فرهنگ سکولار، تقاضای مخاطبان، ضرورتهای برنامهای، نیازهای انسان نوین و… خود را ناگزیر به مراجعه و بهرهگیری مستقیم و غیرمستقیم از ذخایر فرهنگ دینی و انعکاس آن در قالبهای گوناگون برنامهای یافتهاند.
بر طبق برخی نظریه ها نظریه، از آنجا که ماهیت فناوری و از جمله رسانهها با تسخیر طبیعت و فرهنگ، به جهانبینی انسان شکل میدهد و این تسخیر و اقتدار به دلیل ماهیت مستقل، با هیچ واقعیت دیگری قابل جهتدهی و جهتیابی نیست، تلاش برای دینی ساختن رسانه، بیفایده یا بیمعنا خواهد بود. از اینرو، بر طبق این نظریه ما نه «رسانه دینی» که «دین رسانهای» خواهیم داشت. جمله کلیدی مک لوهان «رسانه همان پیام است» بیان گویا و خلاصهای از نظریه فوق است که به نقش تعیّنبخش رسانه به پیام اشاره دارد.ارتباط دین و رسانه با توجه به تنوع پیامها و آموزههای دین و متقابلاً تنوع رسانهها و ظرفیتهای متفاوت آنها، متفاوت خواهد بود. رسانههای گوناگون نوشتاری، گفتاری، صوتی و تصویری هر یک به تناسب ظرفیتها و محدودیتهای ذاتی، راهبردهای فرهنگی، سیاستهای برنامهسازی، نوع و قالب برنامه، میزان تقاضا، نقشها، کارکردها، اهداف و انتظارات، نسبتهای متفاوتی با دین دارند. علاوه بر اینکه اقتضائات و ظرفیتهای زمینهای و بافت فرهنگی ـ اجتماعی محل فعالیت رسانه، ویژگی مخاطبان، سطح و نوع تقاضا، امکانات بهرهوری از توانشهای بالفعل و بالقوّه رسانه، درجه و توان حرفهای گردانندگان رسانه، مدیریت رسانه، امکانات جانبی فعالیتهای رسانهای و… نیز در این نسبتسنجی مؤثر خواهند بود. پیامهای دینی نیز فینفسه تنوع درخور توجهی دارند. گاه این تنوع در مقام ابلاغ و ارائه، پیچیدگی بیشتری مییابد. برای مثال، یک پیام گاه در قالب سخنرانی یا میزگرد به راحتی قابل ارائه و انتقال است، در حالی که تبدیل آن به قالبهای تصویری مستلزم بهرهگیری از تخصصهای ویژه و اعمالتصرفات متناسب خواهد بود؛ روشن است که تبدیل پیامهای دین به قالبهای متناسب رسانهای و برنامهسازی بر اساس سوژههای دینی، نیازمند اعمال تصرفات فنی و حذف و اضافات کارشناسانه خواهد بود. واقعیتی کاملاً طبیعی که گاه موجب بیمهری برخی دینباوران به رسانه و کارگزاران آن میشود.
امروزه کمتر کسی در این گزاره شک میکند که جهان وارد عصر تازهای شده که نماد آن اهمیت یافتن اطلاعات است. بسیاری از دانشمندان و صاحبنظران علوم اجتماعی بر این باورند که ترکیب و همگرایی فنآوریهای ارتباطی و تجدید ساختار نظام سرمایهداری در دهههای اخیر ما را وارد عصر و جامعهی تازهای کرده است.
اقتصاد جهانی مبتنی بر اطلاعات، توسعهی فنآوریهای دیجیتالی و فشردگی زمان و مکان از ویژگیهای این عصر است. موتور محرکهی این تحولات، انقلاب و انفجار اطلاعات و تحولات پرشتاب علمی و فنآورانه بودهاست. در این فرآیند، ابتدا رایانهها به جامعه راه مییابند و سپس رایانههای شخصی به منازل و حوزههای خصوصی افراد و خانوادهها وارد میشوند و بزرگراه اطلاعات را از وسط منازل عبور میدهند. وصل شدن رایانهها به خطوط تلفن و دسترسی آسان و نسبتاً کمهزینه به اینترنت، افراد را به اطلاعات انبوه و جهانی متصل ساخته و این همه، جنبههای مختلف زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد. یکی از جنبههای مهمی که از فنآوریهای اطلاعاتی و ارتباطی جامعهی اطلاعاتی تأثیر میپذیرد، دین و هویت دینی است.
در جوامع سنتی، دین بیشتر متأثر از عوامل انتسابی، از پیش مشخص شده و ثابت است. انسانها شبیه یکدیگرند و انسجام بیشتری در ابعاد مختلف هویتی و دینی وجود دارد. لذا افراد جامعه به لحاظ دینی چندان دچار تغییر و دگرگونی نمیشوند و اساساً کمتر مسئلهای به نام بحران هویت در عرصه دین به وجود میآید. اما در جوامع جدید منابع هویتیابی متعدد و بیشتر اکتسابی است، زیرا انسانها در گروهها و قشرهای اجتماعی متعددی عضو هستند. لذا هویت انسانها در معرض تغییر است. اینجاست که مسئلهی چالش در عرصه دینی و چالشهای دینی و هویتی بروز میکند.
جامعهی اطلاعاتی باعث تحولات گسترده از جمله تحول در مفهوم زمان و مکان شده است. فراهم آمدن منابع و مراجع جدید، ذهنیت و هویت افراد و همچنین گرایش ها و اعتقادات دینی آنها را دچار دگرگونی کردهاست و این مسئله به منطقه یا کشور خاصی محدود نمیشود بلکه تمام جوامع را کموبیش دربرگرفته است. جامعهی ما نیز چون دیگر جوامع، در معرض تغییر و دگرگونی قرار گرفته است و آثار و پیامدهای آن را نیز تجربه میکند. جوانان، و مخصوصاً قشر دانشجو که به دلیل شرایط خود بیشترین زمینه و کاربرد استفاده از اینترنت را دارند، مستعدترین گروهی هستند که تحت تأثیر این تحولات قرار گرفتهاند.
به همین منظور ضمن بررسی مفاهیم و مبانی نظری دین و شبکههای اجتماعی از دیدگاه صاحبنظران حوزههای علوم اجتماعی و ارتباطات سعی خواهد شد که رابطه این دو مورد توجه و مداقه قرار گیرد.
۲-۳ مفاهیم نظری
گروهی از نظریهپردازان جدید مدعی ظهور و شکل گیری نوعی جدیدی از جامعهاند که با گذشته کاملاً متفاوت است. این عده معتقدند ما اکنون در حال پشت سر گذاشتن ” عصر اول رسانهها ” و شاهد ” عصر دوم رسانهها ” هستیم (پاستر، ۱۳۷۷: ۷۴-۷۵).
کارکرد رسانهها هرچند که به لحاظ ماهیت ممکن است تفاوت معناداری با یکدیگر نداشته باشند ولی به لحاظ شکل و میزان اثربخشی و کارایی با هم متفاوت هستند و همین تفاوت در شکل و کارکرد است که میتواند ضمن تغییر در میزان و سطح اثر بخشی، اعصار متفاوتی را در این حوزه به ذهن متبادر سازد.
“در عصر اول رسانهها، بعد از جریان تلفن که یک نفر با یک نفر ارتباط برقرار میکرد، گروه کوچکی از تولیدکنندگان میتوانستند اطلاعات، آگاهیها و اخبار را برای اقشار وسیعی از مخاطبان بفرستند. به این معنی که با انتشار دسته اول اخبار و اطلاعات، ارتباط برتر و یک جانبه برقرار میشد و به خصوص آنکه نشر در انحصار تولیدکنندگان محدود و مصرفکنندگان بیشمار پیامها بود. این شکل از ارتباط چالشها و پیامدهای خاص خود را داشت و دانشمندان زیادی از جمله متفکران مکتب وابستگی، منتقدان جدی آن به شمار میرفتند. وابستگی فرهنگی، سلطهی فرهنگی غرب در جهان سوم، سلطهی شرکتهای بزرگ ارتباطی (اجتماعی‐ فرهنگی) و تولیدکنندگان فیلمهای تلویزیونی و سینمایی آمریکا بر جهان سوم و غربی شدن، مهمترین پیامدهای عصر اول رسانهها از منظر نظریهپردازان مکتب وابستگی و منتقدان جدی رسانهها است” (بهرامپور، ۱۳۸۲: ۷).
عصر دوم رسانهها که از دیدگاه نظریهپردازان با ظهور و شکلگیری نوع جدیدی از جامعه همراه شده است، از طریق ادغام تکنولوژیهای جدید ارتباطی ماهوارهای، با رایانه، تلویزیون و تلفن ظاهر شده است. در اثر چنین ادغامی، جانشینهای تازهای برای سیستم قبلی که محدودیتهای فنی جدی داشت بوجود آمده و این احتمال بسیار قوت میگیرد که نظامی مشترک از تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان بوجود آید. از این رو در این رسانههای الکترونیکی عامل تازهای باعث شده است که وضع کاملاً متفاوتی در روابط قبلی و مرزهایی که هریک از این گروهها (تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان) وجود داشت، پدیدار شود. وضعیتی که حتی قادر است سیستم گذشته را به طور کامل ساقط کند و از اعتبار بیاندازد. مارک پاستر از نظریهپردازان پست مدرنیسم در تشریح عصر دوم رسانهها چنین مینویسد: ” تکنولوژیهای جدید ارتباطی در حال از بین بردن عقیدهی ارتباط عدهای معدود با افراد بیشمار است. برخی از مرتبطان همواره قدرتمندتر از دیگران خواهند بود. اما فکر بزرگی که در پشت قصههای… (این رسانههای الکتریکی جدید) نهفته، آن است که برای نخستین بار عدهای بسیار با عدهای بسیار وارد صحبت میشوند. هر روز اشخاصی که استطاعت تهیه لوازم رایانه و پرداخت صورتحساب تلفن خود را دارند میتوانند تهیهکننده، مجری، سردبیر و شنوندهی خود باشند. هر روز که میگذرد داستانهای آنها بیشتر و بیشتر و دارای سبکی خاص، تحت تأثیر کنش متقابل و توأم با فردگرایی میشود. داستانهایی که در میدانهای مختلف، برای شنوندگان گوناگون و به روشهای متفاوت بیان میشود”(پاستر،۱۳۷۷: ۷۵). وی همچنین در ادامه مینویسد : ” این انفجار متکی به نوعی فنآوری است که با چاپ و رسانههای نخستین عصر رسانهها تفاوت دارد؛ ارزان، انعطاف پذیر، در دسترسی فوری و آسان است “(پاستر،۱۳۷۷: ۷۵).
تعاملی بودن[۲۳]، جمعزدایی[۲۴]، ناهمزمانی[۲۵]، تمرکززدایی[۲۶]، ظرفیت بیشتر[۲۷] و انعطافپذیری[۲۸] از جمله مهمترین ویژگیهای وسایل ارتباطی همگانی در دورهی کنونی به شمار میآیند (شکر خواه، ۱۳۸۲). این ویژگیها باعث شدهاند که افراد استفاده کننده از ابزارهای نوین، توانایی بالایی در تحول و ایجاد اطلاعات داشته باشند و بدینترتیب ابزارهای ارتباطی از حالت یکسویه بودن خارج شده و بیشتر جنبهی تعاملی به خود بگیرند. بنابراین میتوان گفت صرفنظر از تأثیرات منفی تکنولوژی بر زندگی افراد که نمیتوان از آن غافل ماند، نباید موافق با منتقدان تکنولوژی از جمله متفکران مکتب فرانکفورت بود که بیشتر بر جنبههای منفی تکنولوژی اصرار داشتند و از آن تحت عنوان ” صنعت فرهنگ ” یاد میکردند. زیرا در عصر دوم رسانهها ظاهراً تضاد انحصاری میان تولید کنندگان و مصرف کنندگان پیامها از بین میرود و تولید نه تنها دیگر یک طرفه نخواهد بود، بلکه در انحصار گروهی خاص قرار نخواهد گرفت. آن هم به این دلیل است که ساخت و ویژگیهای وسایل نوین ارتباطی از بیشتر جوانب با ساخت وسایل ارتباطی پیشین متفاوت میباشد. هرچند که از این نکته نیز نباید غافل شد که تکنولوژی ارتباطی همچنان در اختیار عدهی معدودی است که از این طریق میتوانند بر جریان اطلاعرسانی تأثیرگذار باشند.
۲-۳-۱ اینترنت
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید. |