نوجوانی همچون پلی بین دوره کودکی و بزرگسالی است. در طی این دوره، فرد از عادات و تفکرات کودکانه دست کشیده، برای ورود به دنیای بزرگسالی آماده میشود. مهمترین تکلیف این دوره یافتن شخصیت یا خود حقیقی است. این هویت بایستی مثبت باشد تا بتواند موفقیتهای آینده فرد را رقم بزند.[۲]
۱-۱-۲ خصوصیات این دوره
میتوان خصوصیات این دوره را در سه عبارت تغییر، رشد و هویتیابی خلاصه کرد. تغییرات دوره نوجوانی شرایط خاصی را برای نوجوان ایجاد میکند و او را بر سر دو راهیها و شک و تردیدهای زیادی قرار میدهد. نوجوان بایستی با مشکلات دست و پنجه نرم کند و از میان احساسات و افکار گوناگون و نیز رفتارهای گاه متناقض خود و دیگران، هویت اصلی خود را یافته، سرانجام به رشد حقیقی و طبیعی خود برسد. انتقال، تغییر، مسئله آفرینی، هراس و آرمان گرایی از دیگر اسامی و خصوصیات این دوره است.
سنین ابتدای نوجوانی تفاوتهایی با سنین انتهایی آن دارند و بر همین اساس، ملزومات و کتابهای نوشته شده برای نوجوانان هم گاهی تفاوتهای آشکاری با یکدیگر دارند.
«خصوصیات ۱۲،۱۳،۱۴،۱۵ سالگی
در این سنین، بلوغ، رشد سریعتری مییابد و توجه نوجوانان به جنس مخالف جلب میشود. در عین توجه به کتابهای مربوط به جنسیت، تفاوت سلیقهی بیشتری در کتابهای مورد مطالعهی دو جنس بروز میکند. فعالیت بدنی در پسرها شدیدتر شده و دخترها معمولا گوشه گیر میشوند، لذا هر دو گروه به کتابهایی که تعدیل روانی به وجود آورد، نیاز فراوان دارند. به دنبال تجسس برای یافتن فلسفه صحیح زندگی، به مسائل انسانی در اجتماع توجه میکنند و به داستانهای واقعی انسانی و حتی کتابهای ساده فلسفی در اواخر این سنین، علاقهمند میشوند.»
این مطالب برگرفته از مقالهی «رغبتهای مطالعه در نوجوانان» در کتاب ۳۹ مقاله درباره ادبیات کودکان است.[۳]
کتابهای نوشته شده برای این سن، اشتراکات زیادی با کتاب کودکان دارد ولی هرچه نوجوان به سنین پایانی دوره نزدیکتر میشویم حال و هوای کتابها به آثار بزرگسالان نزدیکتر میگردد.
در طی نوجوانی اولیه (۱۲ تا ۱۴ سال) بلوغ جنسی صورت میگیرد و تفکر عملیاتی صوری آغاز میشود. نوجوانان رفتهرفته در صدد کسب استقلال و جدایی از والدین برمیآیند، و در این راستا تماس بیشتر و احساس تعلق خاطر و مصاحبت نزدیکتری با همسالان را طلب میکنند.
شکل گیری هویتی مثبت، از تکالیف عمده روانی – اجتماعی، در این مرحله است.[۴]
۱-۲ بخش دوم: تعریف ادبیات کودک و نوجوان
در تعریف ادبیات نوجوان ابتدا باید به تفاوت آن با ادبیات بزرگ سال بپردازیم، سپس به تعریفی جامع در مورد آن دست پیدا کنیم. بسیاری معتقدند در این زمینه تفاوت زیادی وجود ندارد. در عین حال، این ادبیات – مانند مخاطبانش- از حساسیت و لطافت بیشتری برخوردار است.
«ادبیات کودکان و نوجوانان، تفاوتهای عمدهای با ادبیات بزرگسالان دارد. ادبیات کودکان و نوجوانان ا ز نظر مخاطبین، شرایط و توانایی مخاطبین، اثر گذاری و عمق کاربرد آن، با ادبیات بزرگسالان تفاوت بسیار دارد.
بزرگسالان با شخصیت شکل گرفته عواطفی تعادل پذیر و کنترل شونده و از همه مهمتر با معیارهای نسبی عقلانی و اجتماعی از ادبیات بهره و تأثیر میگیرند؛ اما کودکان و نوجوانان، هنوز از معیارهای اندیشیدن بهرهای ندارند.
عواطف لطیف و دقت احساسات در کودکان و نوجوانان، باعث تأثیرپذیری بسیار عمیق در آنها است. وجود تخیل گسترده در دوران کودکی و نوجوانی باعث میگردد که کودک و نوجوان، فضای داستان را واقعی انگاشته، و رابطهای بسیار عمیق و حسی با فضای داستان، شخصیتها و قهرمانان و ماجراها برقرار سازد. تخیل گسترده و حس همانند سازی و الگو پذیری کودکان، سبب میگردد که کودک و نوجوان خود را به جای قهرمان داستان قرار داده، به تجربهی فضاها و ماجراها بنشیند و منش و شخصیت و معیارهای قهرمانان داستان را به ارث بگیرد و عامل دیگر که باعث تفاوت کاربردی ادبیات کودکان، با ادبیات بزرگسالان میگردد، احساس همزیستی در کودکان است.»[۵]
حال این سوال پیش میآید که آیا هر نوشتهای که در مورد کودک و نوجوانان، برای آنها و به زبان آنهاست، در زمره ادبیات کودک و نوجوان محسوب میشود؟ برای این مقدمه نیز معیارهایی وجود دارد. معیارهای اصلی به شرح زیر هستند:
ادبیت اثر ۲٫ محتوای کتاب
ادبیات کودک و نوجوان، قبل از هر چیز باید ادبیت خود را ثابت کند یعنی در قالبی همچون شعر، داستان یا نمایشنامه و… باشد و عنصر مهم ادبیات یعنی تخیل را هم داشته باشد. پس تعاریفی که ادبیات کودک و نوجوان را به مفهوم عام و معادل «فرهنگ» آوردهاند، از این رده خارجاند.
زبان، بیان و محتوای اثر نیز متناسب با قشر کودک و نوجوان باشد. برخی کتابها به زبان کودکانه نوشته میشوند اما مفهوم و پیام داستان سنخیتی با ذهن و درک مخاطب ندارد. این آثار در واقع کودکانه نما هستند و جزو ادبیات کودک و نوجوان محسوب نمیشوند.[۶]
۱-۲-۱ هدف از داستان نویسی
قبل از آنکه به اهداف داستان نویسی و داستاننویسان بپردازیم باید بدانیم که خوانندگان به چه منظور مشغول مطالعه یک رمان میشوند. بسیاری از نویسندگان بدون توجه به رسالت هنری خود، در پی این هستند که مخاطبان بیشتر به چه موضوعاتی علاقه نشان میدهند. هرچند نباید سلایق و علایق عوام به عنوان هدف اصلی مورد توجه قرار گیرد، اما مسلما –درست یا نادرست- این موضوع مورد نظر بسیاری از مولفان و ناشران بوده و هست.
«ما به داستان از دو نظر علاقه داریم:
گذراندن اوقات فراغت و سرگرمی و لذت بردن از خیال پردازی.
کنجکاوی و آرزوی درک کنه واقعیت، به بیانی دیگر دریافت اطلاعات.»[۷]
میتوان اهداف داستان نویسی – و البته داستان خوانی – را به دو گروه اصلی و فرعی تقسیم نمود. هرچند در برخی فرهنگها لذت و سرگرمی، از مهمترین اهداف داستان برشمرده میشود لیکن در جامعه دینی ما آن چیزی سودمند به حساب میآید که به آگاهی و تجربه مفید انسان اضافه نماید؛ حتی علم آموزی نیز در این راستا قابل تقدیس و تحسین است.
اهداف اصلی و درجه یک:
اندوختن تجربه، علم و احساسات جدید و البته مفید. (این مورد شامل انواع آشنایی با آداب رسوم، تاریخ ملل، روحیات انسانها و … میشود)
اهداف درجه دو:
پر کردن اوقات فراغت، رسیدن به احساسات متفاوت و شاد، سرگرم شدن و لذت بردن.
از آنجا که داستان تاثیر زیادی بر روی ذهن و علاقه فرد – خصوصا کودک و نوجوان- میگذارد، باید بستری برای یادگیری باشد و نظریات جدید مانند هنر برای هنر و لذت گرایی صرف، نباید جایگاهی در ادبیات داستانی ما داشته باشند.
۱-۲-۲ داستان نوجوان
از آنجا که حدود نیمی از جمعیت جهان را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند برنامهریزی صحیح و مناسب برای آنها ضروری مینماید. هرچند در سدههای اخیر، رویکرد خوبی به مقوله کودک و نوجوان و نیز ادبیات خاص آنها شده است، لیکن با توجه به موانع و مشکلاتی چون حضور کمرنگ پدر و مادر در خانه و در تربیت فرزندان –نسبت به گذشته-، رشد رسانههای ارتباط جمعی و نقش مخرب آنها در تربیت غلط فرزندان، آمیختگی فرهنگها و … پرداختن هر چه سریعتر به این مقوله، اجتناب ناپذیر است.
«… این حق طبیعی کودکان و نوجوانان است که در فضای فرهنگی آشنا و مألوف خویش پرورش یابند. نویسندگان و هنرمندان، وظیفه دارند برای حفظ استقلال فرهنگی و هویت ملی پیکاری واقعبینانه را آغاز نمایند.»[۸]
در این میان، جایگاه و نقش هنر و به خصوص ادبیات در شکل دهی فکر و فرهنگ کودک و نوجوان، بر کسی پوشیده نیست.
۱-۲-۳ وظایف ادبیات کودک و نوجوان
فرهنگ سازی: این مقوله از مهمترین وظایف این ادبیات است. رشد فرهنگ همیشه با رشد علم و تکنولوژی همراه و متفق نیست پس باید به موازات دیگر عوامل، فرهنگ را هم جلو برد.
در این زمینه آموزش و پرورش بیشترین نقش را دارد اما این نهاد همه هزینهاش را برای بخش اول یعنی آموزش صرف میکند و از دومی غافل است. ضمن اینکه اجباری و یکسان بودن دروس و کتابها، خلاقیت و رغبت را از دانش آموز میگیرد. برخلاف ادبیات کودک و نوجوان که غیر رسمی و اختیاری است.
تربیت ملی، مذهبی: در هر کشور، آداب و سنن اجتماعی و بومی و مذهبی و نهادینه شدن آن در باور کودک و نوجوان، اصلیترین عامل حفظ استقلال فرهنگی و بقای آن است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید. |